دکتر بهاءالدین اسکندری؛ دکتر محمدرضا موحدی
دوره 1، 3-5 ، اردیبهشت 1390، ، صفحه 125-145
چکیده
جامی با نگاهی عارفانه هستی را مینگرد، میفهمد، و تبیین میکند. در این تفسیر، عشق کلیدیترین و محوریترین مفهوم است. عشق در این نگاه، تنها نسبتی عاطفی میان دو انسان نیست- که البته این هم هست- بلکه مقولهای ...
بیشتر
جامی با نگاهی عارفانه هستی را مینگرد، میفهمد، و تبیین میکند. در این تفسیر، عشق کلیدیترین و محوریترین مفهوم است. عشق در این نگاه، تنها نسبتی عاطفی میان دو انسان نیست- که البته این هم هست- بلکه مقولهای است گسترده و فراگیر که با آن هم میتوان انگیزة آفرینش را فهمید و هم ارتباط متقابل پدیدههای مختلف هستی را تبیین کرد. آنچه حق را به آفریدن میانگیزد، عشق اوست به خویشتن و کمالات پنهان آن و از آنجا که هستی چیزی جز تقیّدات وجود بحت حق نیست، این عشق پس از شکلگیری عالم کثرات در تمامی هستی نیز به صورتهای مختلف جریان مییابد و به هر شکل، جلوهای است از همان عشق آغازین، یعنی عشق حق به خویشتن. عشق با این گسترة وسیع خویش، هم انواعی دارد و هم مراحلی. در این مقال کوشش بر آن است که از منظر جامی به برخی عناصر اصلی هرم عشق در منظومة فکری او نگاهی بیفکنیم.