مصطفی موسوی؛ سیاوش گودرزی
دوره 6، شماره 2 ، اسفند 1395، ، صفحه 57-74
چکیده
هر سخن در بافتی برونمتنی پدیدار میشود که زبانشناسان نقشگرا به آن «بافت موقعیّت» میگویند و در بلاغت اسلامی آن را «اقتضای حال» نامیدهاند. در نگاه نقشگرایان، کسانی که در کنش دوسویۀ ...
بیشتر
هر سخن در بافتی برونمتنی پدیدار میشود که زبانشناسان نقشگرا به آن «بافت موقعیّت» میگویند و در بلاغت اسلامی آن را «اقتضای حال» نامیدهاند. در نگاه نقشگرایان، کسانی که در کنش دوسویۀ سخنگفتن دخیلاند (گوینده و مخاطبان)، بخشی از بافت موقعیّت هستند. مؤلف سخن خود را خطاب به مخاطب میگوید؛ حال هم میتواند با او گفتوگو کند و او را نیز بهگونهای در کلام شرکت دهد، نظر خود را بگوید و نظر او را نیز جویا شود و هم میتواند بدون آنکه مشارکت مخاطب را در گفتوگو برانگیزد، کاملاً یکسویه مطالبی را بیان کند و سخن را به پایان برساند. در این مقاله این پرسش را طرح کردهایم که مولوی در کلام واعظانۀ خود چه تفاوتهای زبانیای در مقایسه با کلام غیرواعظانۀ خود بروز میدهد. همچنین تغییر بافت و مخاطب در وعظ و غیروعظ، چه تأثیری بر سطح تعامل مولوی با مخاطب و همچنین در بروز نگرش شخصی مؤلف در کلام دارد؟ به این منظور، مطابق نظریۀ نقشگرای هلیدی، به بررسی عوامل مؤثر در شکلگیری فرانقش بینالافرادی دو متن از مولوی (فیهمافیه واعظانه و مکتوبات غیرواعظانه) پرداخته و کاربرد فاعلها، کارکردهای تعاملی سخن و عناصر جهتی کلام را بررسی کردهایم.