بنمایهها یکی از مهمترین مؤلفههای ساختاری و وحدتبخش آثار هنری هستند. در حوزۀ ادبیات نیز، بنمایهها بهعنوان عناصر تکرارشوندۀ سبکساز، ازجملۀ عناصر مهم بسیاری از متون، اعم از شعر و داستان، ...
بیشتر
بنمایهها یکی از مهمترین مؤلفههای ساختاری و وحدتبخش آثار هنری هستند. در حوزۀ ادبیات نیز، بنمایهها بهعنوان عناصر تکرارشوندۀ سبکساز، ازجملۀ عناصر مهم بسیاری از متون، اعم از شعر و داستان، هستند. با مطالعۀ دقیقتر شعر دورۀ صفویه، موسوم به شعر سبک هندی، درمییابیم که کاربرد بنمایهها بسامد بالا و معنیداری یافته است. شاعران این دوران علاوهبر استفادۀ فراوان از این عنصر ادبی، در جهت ایجاد تمایز بین سخن خود و سنّت شعر فارسی، تغییراتی را نیز در بنمایهها ایجاد کردند. یکی از مهمترین این شاعران، صائب تبریزی، شاعر سدۀ یازدهم، است. وی تمایل زیادی به مضمونپردازی ازطریق کاربرد بنمایههای شعری دارد. جدا از آن، آنچه دیگر شاخصۀ شعر او را رقم میزند، تغییراتی است که در دلالت بنمایهها به نسبت شعر پیش از خود ایجاد میکند. در تحقیقات ادبی فارسی، از این دلالتهای بنمایهها با عنوان تداعی یاد شده است. در تحقیق حاضر کوشش شده است، با تطبیق مفهوم اصطلاح تداعی با اصطلاح انگیزش در آثار ژرار ژنت، نظریهپرداز معاصر فرانسوی، تحول بنمایههای شعری از دیدگاهی جدید بررسی شود. درنهایت با مبنا قرار دادن بنمایۀ سرو و قمری/ فاخته، در غزلیات صائب تبریزی، این نتیجه حاصل شده است که یکی از ویژگیهای سبک فردی صائب و در سطحی کلیتر، سبک دورهای وی این است که تمایل فراوان ایشان به خلق انگیزشهای جدید و بدیع برای بنمایههای شعری، سبب ویژگیای شده است که در تحقیق حاضر «سیالیت بنمایهها» نامیده شد. این ویژگی در موارد بسیار باعث شده است، انگیزشهای متعدد و گاه آشفته و متناقض برای بنمایهای واحد انتزاع شود. درواقع میتوان سیالیت بنمایهها را روی دیگر افراط در مضمونپردازی و تخیلهای مهارگسیخته در شعر دورۀ مورد نظر دانست و واکنشی به فقدانی احتمالی که شاعران این دوره در نگاه به شاعران بزرگ پیش از خویش احساس میکردهاند.