دانشگاه تهران
ادب فارسی
2251-9262
2676-4113
8
1
2018
08
23
الهام و صنعت در نظر شاعران عارف (دیدگاههای سنایی، عطّار و مولوی دربارة خاستگاه شعر)
1
20
FA
علیرضا
حاجیاننژاد
0000-0002-5238-3037
دانشیار گروه زبان و ادبیّات فارسی دانشگاه تهران
hajiannjd@ut.ac.ir
روح الله
هادی
دانشیار گروه زبان و ادبیّات فارسی دانشگاه تهران
rhadi@ut.ac.ir
یاسین
اسمعیلی
دانشجوی دکتری زبان و ادبیّات فارسی دانشگاه تهران
yasinesmaeely@gmail.com
10.22059/jpl.2018.256773.1166
مسئلۀ خاستگاه شعر یکی از قدیمیترین مباحث نقد ادبی است. پیشینۀ این بحث به یونان میرسد و باتوجّهبه منابع، میتوان گفت نخستین نظریّهها را در این مورد افلاطون و ارسطو دادهاند. در ادبیّات عرب هم به این مبحث توجّه شده است و اعراب پیش از اسلام به «تابعه» معتقد بودهاند. در ایران باستان نیز چنین اعتقادی وجود داشته و در ایران عهد اسلامی هم این دیدگاه به قوّت خود باقی مانده است. بهعلاوه، در شعر عارفان نیز این مسئله بازتاب یافته است؛ بهطوریکه اشارات شعرای عارف را به این مقوله میتوان در دو گروهِ الهام باواسطه و بیواسطه جای داد. همچنین باتوجّهبه زمینههای اجتماعی ادبیّات فارسی و تأثیر اندیشههای دینی در جامعۀ ایرانی، شاعران در انتخاب تابعهها به شخصیّتهای دینی و مذهبی گرایش پیدا کردند؛ یعنی به جای اینکه الهامکننده را شیطان بدانند، از جبرئیل و دیگر شخصیّتها استفاده کردهاند. در انتخاب شخصیّتهای دینی بهعنوان الهامکنندۀ شعر در دورۀ اسلامی، تقابل شعر و شرع بسیار تأثیرگذار بوده است؛ البتّه شعرای عارف فقط به الهامبودن شعر معتقد نبودهاند و به کوشش شاعر برای سرودن شعر هم اشاره کردهاند. با دقّت در افعالی که برای سرودن بهکاربردهاند، میتوان به دیدگاهشان دربارۀ ساحت کوششی شعر پی برد.
خاستگاه شعر,الهام (شعر جوششی),صناعت (شعر کوششی),تابعه,سنایی,عطّار,مولوی
https://jpl.ut.ac.ir/article_68913.html
https://jpl.ut.ac.ir/article_68913_22af5ecc681e2f8989e9a5abe4435858.pdf
دانشگاه تهران
ادب فارسی
2251-9262
2676-4113
8
1
2018
08
23
جزئیات پوشش سنّتی زنان رفسنجان در دوبیتیهای محلّی
21
36
FA
مصطفی
موسوی
0000-0002-5027-7214
دانشیار زبان و ادبیّات فارسی دانشگاه تهران
mmusavi@ut.ac.ir
زینب
کبیریان
دانشجوی دکتری زبان و ادبیّات فارسی پردیس البرز دانشگاه تهران
zeinabkabirian@gmail.com
10.22059/jpl.2018.263719.1256
<span style="font-family: 'B Nazanin';" lang="FA">شهر رفسنجان در شمال غرب استان کرمان واقع است و زبان رایج آن گویش محلّی فارسی است. در فرهنگ عامة مردم این شهر، ادبیّات شفاهی نقش پررنگی دارد و زندگی مردم در آن منعکس است. در پژوهش حاضر جزئیات پوشش سنّتی زنان رفسنجان با معیارهای زیباییشناسی و آرایشها و زیورآلات بومی از خلال بررسی ششصد دوبیتی محلّی این شهر عرضه شده است</span><span dir="LTR">.</span><span style="font-family: 'B Nazanin';" lang="FA"> ازآنجاکه مشابهتهای بسیاری در نام و شکل پوشش در جغرافیای فرهنگی زبان فارسی بهچشممیخورد، سعی شده است تاحدّی به این شباهتها در تبیین اجزاء پوشش سنّتی زنان رفسنجان اشاره شود. فهرست لباسها و جزئیات پوشش که در دوبیتیها اشاره شده است، شامل چادر و روبند، چارقد، پیراهن، انواع عرقچین، ارخالق، کفش و دستمال دست است که از اهمیّت و تنوع پوشش سنّتیزنان رفسنجان، جایگاه اجتماعی، مشاغل و حتّی میزان ثروت آنان حکایت دارد. همچنین اشاره به آرایش، هنجارهای مربوط به آن و تلاشهای کوچک برای زیباترشدن در تفکّر سنّتی در این پژوهش موردتوجه قرارگرفته است. نگارندگان این مقاله دوبیتیهای محلّی رفسنجان را که در گویش محلّی «چاربیتو» نامیده میشود، برای نخستینبار به روش میدانی گردآوری و بررسی کردهاند. هدف از این بررسی و جستوجو بهدستآوردن تصویر روشنی از پوشاک سنّتی زنان رفسنجان است. </span>
فرهنگ عامّه,ادبیات عامّه,دوبیتی های محلّی,پوشش سنّتی زنان رفسنجان,چاربیتو
https://jpl.ut.ac.ir/article_68917.html
https://jpl.ut.ac.ir/article_68917_fa150b184644dd32c3332b573abc597d.pdf
دانشگاه تهران
ادب فارسی
2251-9262
2676-4113
8
1
2018
08
23
نگاهی تطبیقی به تمثیل در مطالعات ادبی
37
55
FA
داود
اسپرهم
دانشیار گروه زبان و ادبیّات فارسی دانشگاه علامه طباطبائی
d_sparham@yahoo.com
زینب
اکبری
دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبائی
zeinabakbari62@gmail.com
10.22059/jpl.2018.263146.1244
«تمثیل» ازجمله مفاهیمی است که از قدیمیترین ادوار در عرصههای گوناگون مطالعات ادبی، از بلاغت و رتوریک گرفته تا هرمنوتیک، موردتوجّه و مداقّه قرارگرفته است. بااینحال، در هیچیک از پژوهشهای پرشماری که بهطور مستقیم و غیرمستقیم به تمثیل پرداختهاند، سعی نشده است حوزههای مختلف معنایی این مفهوم پرکابرد بهوضوح مشخّص شود. این در حالی است که شناخت حوزههای معنایی اصطلاحات کاربردی در هر دانش، از زیربناییترین نیازهای آن بهشمارمیرود. پژوهش حاضر تلاشی است در جهت کاویدن مصادیق گوناگون مفهوم تمثیل در عرصۀ مطالعات ادبی در زبانهای فارسی، عربی و انگلیسی و در پی آن است که تعریف روشنی از تمثیل در هر حوزه ارائه دهد. به همین منظور، با نگاهی تطبیقی و با رجوع به منابع دست اوّل در تمام زبانها ابتدا به تعاریف تمثیل در مهمترین منابع بلاغت اسلامی نظری میافکنیم و سپس میکوشیم کاربرد این اصطلاح را در بلاغت و دیگر عرصههای مطالعات ادبی غرب بررسی کنیم. با نظر به آراء بلاغتنگاران در باب تمثیل و کاربرد آن نزد شعرا و نویسندگان، میتوان سه معنای اصلی را برای این اصطلاح بازشناخت: الف) تمثیل در مقام یک شگرد بلاغی؛ ب) تمثیل به منزله یک نوع ادبی؛ ج) تمثیل به عنوان وروشی برای خوانش و تفسیر آثار ادبی.
مطالعات ادبی غرب,ادبیّات تطبیقی,بلاغت اسلامی,اصطلاحشناسی,تمثیل
https://jpl.ut.ac.ir/article_68918.html
https://jpl.ut.ac.ir/article_68918_da7db10bec25facdb33f61b0436a2f9c.pdf
دانشگاه تهران
ادب فارسی
2251-9262
2676-4113
8
1
2018
08
23
تحلیل رمان سالمرگی براساس نظریة نشانه شناسی بینامتنی مایکل ریفاتر
57
76
FA
عبدالله
حسن زاده میرعلی
دانشیار گروه زبان و ادبیّات فارسی دانشگاه سمنان
hasanzadeh.mirali@yahoo.com
فاطمه
زمانی
دانشجوی دکتری زبان و ادبیّات فارسی دانشگاه سمنان
f.zamani@semnan.ac.ir
10.22059/jpl.2018.208923.654
یکی از دستاوردهای مایکل ریفاتر در زمینة نقد بینامتنی، نشانهشناسی بینامتنی است. وی با طرح مباحثی چون غیردستورزبانی، تفسیرگر، هیپوگرام و ماتریس، گامی مؤثّر در کاربردیکردن نظریة بینامتنیّت در متن و کشف دلالتهای معنایی و ضمنی متون برداشت. در خوانش نشانهشناسانه، مخاطب در مواجهه با متن، ابتدا با «غیردستورزبانی»ها برخورد میکند. سپس منتقد با بررسی «انباشت»، «منظومة توصیفی» و «هیپوگرام»، میتواند دلالتهای معنایی و ضمنی غیردستورزبانیها را آشکار کند و به «ماتریس» یا همان عنصر و هستة اصلی متن دست یابد. در این جستار، رمان <em>سالمرگی</em> اثر اصغر الهی از منظر نشانهشناسی بینامتنی بررسی و تحلیل شده است. بررسی عناصر غیردستورزبانی این رمان، به انباشت (مرگ و زندگی) و منظومهای توصیفی (مرگ) راه میدهد. آنگاه با کشف و خوانش هیپوگرامها، ماتریس یا عنصر زیربنایی رمان، یعنی مسئلة مرگ و حلنشدنی بودن آن حاصل میشود. همچنین این بررسی نشان میدهد که روایتهای بالفعل ماتریس یا همان هیپوگرامها در مفاهیمی اسطورهای از قبیل جاودانگی، رویینتنی، زوال، گناه نخستین، تقدیر، هراس از مرگ و غیره با طیفی از باورهای شاهنامهای در باب مرگ و داستانهای رستم و سهراب، رستم و اسفندیار و افراسیاب و سیاوش مرتبط میشوند و تمام شخصیّتهای رمان بهنوعی با مرگ خویشتن یا مرگ دیگری درگیر هستند.
نشانه شناسی,بینامتنیّت,ریفاتر,شاهنامه,رمان سالمرگی
https://jpl.ut.ac.ir/article_68919.html
https://jpl.ut.ac.ir/article_68919_6f707b0ae1cf661b4ff8c73fb1bbbd14.pdf
دانشگاه تهران
ادب فارسی
2251-9262
2676-4113
8
1
2018
08
23
اصطلاح دیوانی «پروانه» در متون ادبی و تاریخی فارسی تا قرن هشتم
77
96
FA
مریم
سیدان
استادیار زبان و ادبیّات فارسی دانشگاه صنعتی شریف
seyedan@sharif.edu
10.22059/jpl.2018.255398.1158
نظام حکومتی و تشکیلات اداری ایران در طیّ تاریخ تغییر کرده است. بعضی از مشاغل و مناصب و همچنین اصطلاحات دیوانی در دورههایی متداول بوده و بهتدریج ازمیانرفته است. چهبسا تعدادی از این واژهها، تحول معنایی یافتهاند و امروز تعریف و کاربرد دقیقِ بعضی از آنها برای ما ناشناخته است. گاه این واژهها در متون ادبی و تاریخی فارسی آمده و نویسندگان و شاعران با آنها تعابیر و ترکیبات خیالانگیز ساختهاند. تحقیق دربارۀ معنی اصلی چنین واژههایی در متنهای کهن و توجه به معانیای که نویسندگان و شاعران از آنها اراده کردهاند، کمک میکند تا شناخت درستتر و دقیقتری از تشکیلات اداری گذشته پیدا کنیم. «پروانه» یکی از این واژهها است که اصطلاحی دیوانی بوده و در فارسی و عربی بهکاررفته و تحول معنایی یافته است. در مقالۀ حاضر، کاربرد اصطلاحیِ این واژه و تعابیر و ترکیبات وابسته به آن، در تعدادی از مهمترین متون ادبی و تاریخیِ فارسی، تا قرن هشتم هجری قمری، بررسی شده و نگارنده از این طریق کوشیده است به معانی و جایگاه آن در دستگاههای حکومتی گذشته دست یابد. باتوجهبه نتایج مقاله، این معانی عبارتاند از: حکم، اجازه، برات یا سند، مُهر، پیک، خادم و حاجب.
اصطلاح دیوانیِ پروانه,حُکم,اجازه,برات,مُهر,پیک,خادم
https://jpl.ut.ac.ir/article_68920.html
https://jpl.ut.ac.ir/article_68920_a0230baa0b0d5471e2bf3b3e37b95bdb.pdf
دانشگاه تهران
ادب فارسی
2251-9262
2676-4113
8
1
2018
08
23
مبادی طرحی نو در خوانش عجایبنامهها
97
113
FA
فاطمه
مهری
استادیار گروه زبان و ادبیّات فارسی دانشگاه شهید بهشتی
f_mehri@sbu.ac.ir
10.22059/jpl.2018.121480.358
موضوع این نوشتار، آن دسته از متون کهن هستند که آنها را با عنوان «عجایبنامه» میشناسیم. این دسته متون که تاکنون کمتر بدانها پرداخته شده است، در برخی پژوهشهای ادبی، با استفاده از نظریۀ تزوتان تودوروف (نظریهپرداز ساختارگرای فرانسهزبان) دربارۀ ژانر فانتاستیک، بازخوانی و بهعنوان ژانری ادبی که با برخی از مفاهیم نظریۀ تودوروف همخوانی دارد، معرفی شدهاند، امّا این پژوهشها دچار تناقضهای روششناختیای هستند که بهسبب خلط برخی مفاهیم یا به دلیل بیدقّتی در مفاهیم بهوجودآمدهاند و موجب بدخوانی عجایبنامهها و کژنمایی ماهیّت آنها شدهاند. هدف ما در این مقاله آن است که با تدقیق در یکی از مفاهیم بنیادینی که در تعریف عجایبنامهها نقش عمده دارد، مسیری تازه برای ارائۀ خوانشی متفاوت از این متون بگشاییم و چرایی اهمیّت مسئلة «روش» را در نوع نگاه به آنها نشان دهیم. این مفهوم بنیادین، «علم» است. در این مقاله نشان دادهایم بسته به تصویری که از علم ترسیم میکنیم، میتوان عجایبنامهها را به شیوهای متفاوت خواند. یکی از نکات مهم در این خوانش، لزوم توجّه به تطوّر و تحوّل مفاهیم است. بهاینترتیب، برخورداری از نگاهی تاریخی که متون را در زمینه و فضای تاریخی پیدایش و شکلگیری آنها بررسی کند، به نکتهای کلیدی در فهم ماهیّت آنها تبدیل میشود.
داستان,روایت,ژانر,علم,فانتاستیک,تودوروف,عجایبنامه
https://jpl.ut.ac.ir/article_68921.html
https://jpl.ut.ac.ir/article_68921_fb80ad71266326251fbc0de4023c020c.pdf
دانشگاه تهران
ادب فارسی
2251-9262
2676-4113
8
1
2018
08
23
«ادبیّات کودک و نوجوان فارسی» مادّهای برای آموزش زبان فارسی به فارسیآموزان غیرفارسیزبان بزرگسال: طرح مسئله، چرایی و چگونگی
115
134
FA
مریم
شریف نسب
استادیار گروه زبان و ادبیّات فارسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
msharifnasab@gmail.com
محسن
ذکاء اسدی
دانشجوی دکتری زبان و ادبیّات فارسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
mohsen.zokaasadi@gmail.com
10.22059/jpl.2018.247863.1091
<span style="line-height: 115%; font-family: 'B Nazanin'; font-size: 11pt; mso-ascii-font-family: Calibri; mso-hansi-font-family: Calibri; mso-bidi-language: FA; mso-fareast-font-family: Calibri; mso-ansi-language: EN-US; mso-fareast-language: EN-US;" lang="FA" dir="RTL">فارسیآموزان را میتوان از جنبههای مختلفی طبقهبندی کرد: ملیّت، زبان مادری، یک یا چندزبانهبودن و از جنبة سنی که به سه گروه کودک، نوجوان و بزرگسال تقسیم میشوند. برنامة فارسیآموزی هرکدام از این گروهها مشابهتها و تفاوتهایی با گروههای دیگر دارد. در نوشتار حاضر فارسیآموزان غیرفارسیزبان به دو دستة 1. بزرگسال و 2. کودک و نوجوان تقسیم شدهاند. ادبیّات کودک و نوجوان در اصل برای مخاطب کودک و نوجوان تولید میشود، امّا پژوهش حاضر در بخش نخست به دنبال پاسخ به این پرسش است که آیا ادبیّات کودک و<br />نوجوان فارسی، مادّة آموزشی مناسبی برای آموزش زبان فارسی به بزرگسالان غیرفارسیزبان هم است یا نه؟ و پس از بیان استدلالهایی برای پاسخ به این پرسش، در پی آن است که تبیین کند چه گونههایی از ادبیّات کودک و نوجوان فارسی برای چه گروهی از فارسیآموزان<br />بزرگسال غیرفارسیزبان مناسب است. روش پژوهش حاضر، روشی استدلالی است و تلاش شده است از استدلال استقرایی برای پاسخ به پرسشهای پژوهش استفاده شود؛ زیرا نگارنده نظریه و فرضیهای برای استفاده از آن بهعنوان چارچوب نظری پژوهش نیافت. براساس پیشینۀ پژوهش، پاسخدادن به پرسشهای پژوهش با روش استدلالی جنبۀ نوآورانه دارد. در پژوهش حاضر اثبات میشود که براساس مبانی آموزشی و ادبی، داستان کودک مادّۀ مناسبی برای آموزش زبان فارسی به فارسیآموزان غیرفارسیزبان بزرگسال است.</span>
ادبیّات کودک و نوجوان,آموزش,زبان فارسی,بزرگسال,غیرفارسیزبانان
https://jpl.ut.ac.ir/article_68922.html
https://jpl.ut.ac.ir/article_68922_9da7e3339d8f91ea29f9697a4dbdde45.pdf