دکتر احد فرامرز قراملکی؛ زهرا حسینی
دوره 1، 3-5 ، اردیبهشت 1390، ، صفحه 79-100
چکیده
رازی و مولوی هر دو به بررسی مرگهراسی پرداختهاند؛ رازی آن را در هرحال و نسبت به هرکسی بیماری و برخاسته از وهم و هوی میانگارد و طبیبانه گاه از راه عقل و گاه با ابزار نقل میکوشد آن را بزداید و به زعم ...
بیشتر
رازی و مولوی هر دو به بررسی مرگهراسی پرداختهاند؛ رازی آن را در هرحال و نسبت به هرکسی بیماری و برخاسته از وهم و هوی میانگارد و طبیبانه گاه از راه عقل و گاه با ابزار نقل میکوشد آن را بزداید و به زعم خویش درمان کند. راهکار عمده او برای رفع آن، غفلت و رها کردن مرگاندیشی است. زیرا اندیشیدن به مرگ همواره هراسی در پی دارد.
برخورد مولوی بهگونهای دیگر است؛ او مرگهراسی هر فردی را در نظام باورهای او تحلیل میکند و به منشأیی که عامل ایجاد آن شده، توجه دارد؛ نتیجهای هم که میگیرد و راهکاری که ارائه میدهد، نسبت به افراد گوناگون، متفاوت است. در نگاه او نه مرگاندیشی مستلزم مرگهراسی است و نه ترس از مرگ همواره غیر عاقلانه و بیفایده. به نظر مولوی بهجای غفلت از مرگ باید به-طور جدی به آن توجه کرد؛ این کار به یافتن ارزشهای اصیل، تعدیل زندگی، بازگشت به اصالت و رهایی از مسخ کمک میکند.