نجف جوکار؛ حسین زنده بودی
دوره 9، شماره 1 ، شهریور 1398، ، صفحه 1-19
چکیده
یکی از مسائلی که در عرفان اسلامی، چالشهای فراوانی به همراه داشته و بهانة توجیه کینهتوزی مخالفان با تعالیم صوفیانه شده است، مسئلة «بیالتزامی به شریعت» است که به دلیل غفلت مدعیان، بهعنوان ...
بیشتر
یکی از مسائلی که در عرفان اسلامی، چالشهای فراوانی به همراه داشته و بهانة توجیه کینهتوزی مخالفان با تعالیم صوفیانه شده است، مسئلة «بیالتزامی به شریعت» است که به دلیل غفلت مدعیان، بهعنوان جواز عارف واصل در مقیدنبودن به انجام عبادات تعبیر شده است. منتقدان و مفسرّان، آرای چندگانهای دربارة بیالتزامی عرفا به شرع ارائه دادهاند، اغلب مشایخ بزرگ نیز در دورههای مختلف، انتقادهای بسیاری بر دیگر صوفیان وارد کردهاند که بنا بر نوع دیدگاه ناقد و محیط اجتماعی و زمان فرق میکند. تأمّل در اندیشههای نقادانة خود عرفا در این زمینه که با تجارب عرفانی همراه است و همچنین تحلیل آنها، میتواند پرده از حقیقت بردارد. نگاهی گذرا به کلام و رفتار بزرگان عرفان، نمایانگر توجّه آنها به ظاهر و باطن دین و اهداف والای آن و پرهیز از هرگونه قشریگری دینی است. هرچند پژوهشهای پراکندهای در تبیین این موضوع صورت گرفته است، امّا اهمیّت آن و توجّه به آسیبشناسی در مسائل متنازعفیه، ما را وادار میکند که نگاه خود عرفا را هم بر این مسئله واکاوی کنیم. در این نوشته، عقاید و بیانات عارفان و پژوهشگران اندیشة عرفانی و خودپالایشی عرفا در این زمینه بررسی میشود و توجیهات معرفتی در بیالتزامی به شرع نیز موردتوجّه قرار میگیرد. فرضیة ما بر این مبنا استوار است که بیالتزامی به شریعت، حاصل عملکرد مدعیان تصوّف بوده است و در انتساب آن به مشایخ بزرگ میتوان تردید کرد.