عبدالله حسن زاده میرعلی؛ فاطمه زمانی
دوره 8، شماره 1 ، شهریور 1397، ، صفحه 57-76
چکیده
یکی از دستاوردهای مایکل ریفاتر در زمینة نقد بینامتنی، نشانهشناسی بینامتنی است. وی با طرح مباحثی چون غیردستورزبانی، تفسیرگر، هیپوگرام و ماتریس، گامی مؤثّر در کاربردیکردن نظریة بینامتنیّت در متن ...
بیشتر
یکی از دستاوردهای مایکل ریفاتر در زمینة نقد بینامتنی، نشانهشناسی بینامتنی است. وی با طرح مباحثی چون غیردستورزبانی، تفسیرگر، هیپوگرام و ماتریس، گامی مؤثّر در کاربردیکردن نظریة بینامتنیّت در متن و کشف دلالتهای معنایی و ضمنی متون برداشت. در خوانش نشانهشناسانه، مخاطب در مواجهه با متن، ابتدا با «غیردستورزبانی»ها برخورد میکند. سپس منتقد با بررسی «انباشت»، «منظومة توصیفی» و «هیپوگرام»، میتواند دلالتهای معنایی و ضمنی غیردستورزبانیها را آشکار کند و به «ماتریس» یا همان عنصر و هستة اصلی متن دست یابد. در این جستار، رمان سالمرگی اثر اصغر الهی از منظر نشانهشناسی بینامتنی بررسی و تحلیل شده است. بررسی عناصر غیردستورزبانی این رمان، به انباشت (مرگ و زندگی) و منظومهای توصیفی (مرگ) راه میدهد. آنگاه با کشف و خوانش هیپوگرامها، ماتریس یا عنصر زیربنایی رمان، یعنی مسئلة مرگ و حلنشدنی بودن آن حاصل میشود. همچنین این بررسی نشان میدهد که روایتهای بالفعل ماتریس یا همان هیپوگرامها در مفاهیمی اسطورهای از قبیل جاودانگی، رویینتنی، زوال، گناه نخستین، تقدیر، هراس از مرگ و غیره با طیفی از باورهای شاهنامهای در باب مرگ و داستانهای رستم و سهراب، رستم و اسفندیار و افراسیاب و سیاوش مرتبط میشوند و تمام شخصیّتهای رمان بهنوعی با مرگ خویشتن یا مرگ دیگری درگیر هستند.