تیمور مالمیر؛ نجم الدین رستم یونس
دوره 10، شماره 2 ، اسفند 1399، ، صفحه 39-57
چکیده
محمّدرضا کاتب در نوشتن، سبکی متفاوت با دیگر رماننویسان ایران دارد، نوشتههای او در فضایی مبهم و پیچیده قرار گرفته است. به نظر میرسد این مسئله در رمان هیس مشهودتر از دیگر آثار او باشد. این خصوصیّت ...
بیشتر
محمّدرضا کاتب در نوشتن، سبکی متفاوت با دیگر رماننویسان ایران دارد، نوشتههای او در فضایی مبهم و پیچیده قرار گرفته است. به نظر میرسد این مسئله در رمان هیس مشهودتر از دیگر آثار او باشد. این خصوصیّت یکی از ویژگیهای بارز مکتب پسامدرنیسم است. در این مقاله، برای نقد و تحلیل شگردها و جنبههای تازۀ نویسندگی محمّدرضا کاتب، براساس نظریّۀ پسامدرنها به بیان شگردها و ویژگیهایی پرداختهایم که موجب برجستهشدنِ محتوای وجودشناسانه و شگردهای فراداستانی در رمان هیس شده است. استفادۀ نویسنده از امکانات پسامدرنی داستان، مبتنی بر سهیمساختن خواننده در فهم و برساختن داستان، بازنگری در استنباطها و قضاوتهای پلیس دربارۀ جرمها، نقض روایتهای پذیرفتهشده به منظور تأمّل خواننده و بیاعتبارساختن راوی، و مرگ نویسنده است؛ یعنی نویسنده اهمّیّتی ندارد، بلکه به جای آن، خواننده مهم است که متن را با خوانش خود تفسیر و تحلیل میکند و در این داستان، این اهمّیّت خواننده، مقدّم بر اهمّیّت «متن» است. رمان هیس مبتنی بر گفتوگوست؛ یا بهصورت بیان کنشها یا جابهجاییهای کنشها که بهصورت مرگ یکی و روایت دیگری بیان میشود، یا اینکه بهصورت کدگذاری کنشها، اندیشهها و نقلقولهای نقیض شکل میگیرد. تأکید راوی بر نقض روایت و راوی، برای آن است که بگوید سخن اصلی چیست؛ امّا این سخن اصلی نیز دائم نقض میشود. اگر راوی را چندگانه مینماید و بیاعتمادی به روایت را پیش میآورد یا از شیوۀ روایت داستانهای درونهای کهن استفاده میکند، برای آن است که بتواند شیوۀ روایت و برهمکنش سطوح مختلف روایی را ترسیم کند.